لطیفه ۴

ساخت وبلاگ
۱_ معلم : چند چیز نام ببر که از شیر گرفته باشند . شاگرد : پنیر ، ماست و محمود . معلم : محمود دیگر چیست ؟ شاگرد : پسر خاله ام دیگه که دوساله است ، او را از شیر گرفته اند.

۲_ مردی با پیژامه و زیرپوش در خیابان قدم می زد . از او پرسیدند :« چرا با پیژامه و زیرپوش قدم می زنی ؟ » مرد گفت :« مگر نشنیده ای که می گویند شهر ما ، خانه ما ؟!»

۳_ مادر :« محسن ، یادت باشد در میهمانی به میوه ها دست نزنی .» محسن :« چشم مامان . فقط آجیل و شیرینی بر می دارم .» 

​​​​​۴_ رضا :« سعید ، می دانی چرا کلاغ صابون می دزدد ؟» سعید :« چون زمستان ها روی بام خانه ها می نشیند و دود بخاری ها کلاغ را سیاه می کند . صابون می دزدد تا خود را تمیز کند .»

۵_ روزی گنجشکی با یک موتور سیکلت تصادف کرد . وقتی به هوش آمد ، دید در قفس است . با خودش گفت :« وای بد بخت شدم ! موتوریه مرد .»

۶_ معلم :« فرزند شما رگورد دوی مدرسه را شکسته است .» پدر :« اصلا به من مربوط نیست . خودش شکسته ، خودش هم باید از پول خودش خسارت را بدهد .»

۷_ یک خانم تلویزیون را روشن کرد تا فیلم ببیند ، دید از تلویزیون فوتبال پخش می شود . فوری رفت و شیلنگ آب را آورد و روی تلویزیون گرفت و گفت :« مگر نگفتم بروید جلوی خانه خودتان بازی کنید ؟»

۸_ دکتر :« این همه قاشق توی معده شما چه کار می کند ؟» بیمار : دفعه پیش که پیش شما آمدم ، خودتان فرمودید که :« رزی یک قاشق بخور .»

۹_ اولی :« زین اسبت را برعکس گذاشته ای .» دومی :« تو از کجا می دانی که من به کدام طرف می روم ؟»

۱۰_ در یک خانواده چهار نفره ، دو پسر زندگی می کردند که اسم آنها « به تو چه » و دیگری « ادب » بود . ادب که از به تو چه بزرگتر است به سربازی می رود و به تو چه به مدرسه می رود . معلم از او می پرسد اسمت چیست ؟ پسر می گوید به تو چه . معلم می گوید این چه طرز حرف زدن است ، اسمت رو بگو . دوباره می گوید به تو چه .معلم از دفتر مدرسه خواست تا به والدین به تو چه بگویند تا به مدرسه بیایند . آنها به مدرسه می آیند و معلم به آنها می گوید اسم فرزندتان چیست . آنها نیز می گویند به تو چه . معلم می گوید ادبتان کجا رفته و آنها در جواب می گویند : سربازی

چیستان 7...
ما را در سایت چیستان 7 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javadir بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 17:22