۱_ معلم : چند چیز نام ببر که از شیر گرفته باشند . شاگرد : پنیر ، ماست و محمود . معلم : محمود دیگر چیست ؟ شاگرد : پسر خاله ام دیگه که دوساله است ، او را از شیر گرفته اند.۲_ مردی با پیژامه و زیرپوش در خیابان قدم می زد . از او پرسیدند :« چرا با پیژامه و زیرپوش قدم می زنی ؟ » مرد گفت :« مگر نشنیده ای که می گویند شهر ما ، خانه ما ؟!»۳_ مادر :« محسن ، یادت باشد در میهمانی به میوه ها دست نزنی .» محسن :« چشم مامان . فقط آجیل و شیرینی بر می دارم .» ۴_ رضا :« سعید ، می دانی چرا کلاغ صابون می دزدد ؟» سعید :« چون زمستان ها روی بام خانه ها می نشیند و دود بخاری ها کلاغ را سیاه می کند . صابون می دزدد تا خود را تمیز کند .»۵_ روزی گنجشکی با یک موتور سیکلت تصادف کرد . وقتی به هوش آمد ، دید در قفس است . با خودش گفت :« وای بد بخت شدم ! موتوریه مرد .»۶_ معلم :« فرزند شما رگورد دوی مدرسه را شکسته است .» پدر :« اصلا به من مربوط نیست . خودش شکسته ، خودش هم باید از پول خودش خسارت را بدهد .»۷_ یک خانم تلویزیون را روشن کرد تا فیلم ببیند ، دید از تلویزیون فوتبال پخش می شود . فوری رفت و شیلنگ آب را آورد و روی تلویزیون گرفت و گفت :« مگر نگفتم بروید جلوی خانه خودتان بازی کنید ؟»۸_ دکتر :« این همه قاشق توی معده شما چه کار می کند ؟» بیمار : دفعه پیش که پیش شما آمدم ، خودتان فرمودید که :« رزی یک قاشق بخور .»۹_ اولی :« زین اسبت را برعکس گذاشته ای .» دومی :« تو از کجا می دانی که من به کدام طرف می روم ؟»۱۰_ در یک خانواده چهار نفره ، دو پسر زندگی می کردند که اسم آنها « به تو چه » و دیگری « ادب » بود . ادب که از به تو چه بزرگتر است به سربازی می رود و به تو چه به مدرسه می رود . معلم از او می پرسد اسم چیستان 7...
ادامه مطلبما را در سایت چیستان 7 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : javadir بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 17:22